فاین تذهبون

ساخت وبلاگ
ماتم گرفت از خاک تا عرش خدا را لبریز غم کرده قلوب انبیاء(ع) را روح الامین پوشیده بر تن رخت ماتمسر تا سر عالم به رنگ غصه و غم غم در دل زهرای اطهر لانه کرده این خانه را غم مثل یک ویرانه کرده  غم های عالم سوی حیدر(ع) شد شتابانقلبش پر از غم شد دو چشمش زار و گریان گشته کریم اهل بیت(ع) از غصه نالاناز چشم های او روان سیلاب باران زانوی غم دارد بغل شاه شهیدانشد قلب او از داغ جدّش بیت الاحزان زینب(س) اسیر غصّه ها و رنج و غم هاستدامان او از اشک غم مانند دریاست شهد شهادت شد نصیب رهبر دینبار سفر بست و جهان را کرد غمگین مولا علی(ع) مشغول کفن و دفن او شداما سقیفه گرم بحث و گفتگو شد شد نقشه ی غصب ولایت طرح آنجاشد بحث پیرامون غصب باغ زهرا(س) از این سقیفه انحراف آغاز گردیدبا دستشان درهای دوزخ باز گردید از این سقیفه بسته شد راه سعادتاز این سقیفه باز شد راه جهالت با هم عوض شد جای حق و جای باطلطوفان شد و یک باره گم شد راه ساحل جای نبی(ص) بنشسته بت بالای منبرشد غصب حقّ نایب خاص پیمبر(ص) آیات کوثر زیر پا ماندند آن روزصد فاتحه از بهر دین خواندند آن روز بر چهره زهرای اطهر نقش سیلی پهلوی او از ضربه ی در  گشت نیلی مسمار در بر سینه ی زهرا(س) اثر کردآل علی(ع) را در غم او خون جگر کرد با ریسمان بستند دستان علی(ع) راتحریف ها کردند قرآن نبی(ص) را شد واژگون اسلام از نیرنگ کفاردیگر مسلمانی شده یک امر دشوار زشتی نشسته جای تقوا و نکویی عالم شده لبریز نیرنگ و دو رویی از این سقیفه جان انسان گشت ارزانانسان فراوان کشته شد با نام قرآن از این سقیفه گشت جایز هر حرامیگم شد حلال و نیست از او هیچ نامی اسلام شد بخشی ز توضیح المسائلتا از مسلمانی نباشد هیچ حاصل هر کس به ظنّ خود کند تفسیر قرآننام و نش فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 16:59

تا که جان دارم به تن هستم گدایت یا حسن(ع) ریزه خوارم بر سر خوان عطایت یا حسن(ع) تو کریم اهل بیتی، من گدای کوی توجرعه نوش چشمه ی جود و سخایت یا حسن(ع) دردمندیم و دوای تو به درد ما دواستدردها آرام گیرد با دوایت یا حسن(ع) صورت زهرا(س) که شد از ضرب سیلی نیلگونشِکوِه بُردی از عدو نزد خدایت یا حسن(ع) زهر نوشیدی و کام اهل عالم تلخ شدشعله ور شد آتش دل ها برایت یا حسن(ع) بیت الاحزان شد زمین و آسمان با رفتنتخانه ی دل های ما ماتم سرایت یا حسن(ع) خون دل ها خورده بودی و همه در تشت ریختمُرد از غم خواهرت پایین پایت یا حسن(ع) یا حسن(ع) تابوت مرگت چون نشان تیر شدسوخت از غصه غریب و آشنایت یا حسن(ع) با حسین(ع) گفتی که «لا یوم کیومک» یا حسین(ع)آمد امّا از عدو صدها بلایت یا حسن(ع) آتش داغ تو باشد شعله ور تا روز حشرتا ابد شیعه بسوزد در عزایت یا حسن(ع) فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 16:59

دوباره در دل ما رنج و غصه مهمان شد دوباره فصل جدایی و درد هجران شد دوباره کام بشر تلخ شد ز شیشه ی زهردوباره محنت و اندوه و غم فراوان شد غریب توس تو رفتی از این جهان به بهشتولی ز داغ تو چشمان شیعه گریان شد غم و مصیبت تو بس که سخت و جانفرساستبرای شیعه ز داغ تو مرگ آسان شد تو رفتی و ز غمت ابر چشم بارانی استلباس غصه و غم بر تن مسلمان شد عزای تو زده آتش به قلب عالمیانز غصه خواهر غمدیده ات پریشان شد غریب بودی و مظلوم رفتی از دنیاغم تو ساکن دل های اهل ایران شد نوای ذاکر و مداح هر دو غمگین استنوای غصه و غم، نغمه ها و الحان شد به عرش حضرت جبریل نوحه خوان شده استسر ملائکه از غصه در گریبان شد  تمام عالم هستی به غم گرفتار استغمین ز داغ تو جنّ و پری و انسان شد ز ابر دیده ی ما از غم تو خون جاری استهَزار از غم تو ساکن نیستان شد مزار تو به یقین قبله گاه دل ها شدحریم کعبه ی تو مهد دین و ایمان شد کبوتر دل ما شد اسیر غصه و غماسیر و در به در و راهی خراسان شد و بود مطلع این شعر رنج و درد و عزاو قصّه با غم و غصّه دوباره پایان شد فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 16:59

به سوی شام شدی رهسپار خواهر منشدم ز دوری تو بی قرار خواهر من به جسم بی سر من چون نبود دادرسیبه انتظار تو ماندم که از سفر برسی چو دیر شد سفرت دست از این جهان شُستمبه زیر سنگ لحد، بین بوریا خُفتم اسیر رفتی از اینجا به شام خواهر منبگو به من به کجا مانده است دختر من به روی نیزه تو را یار و همسفر بودمتمام راه برای تو خون جگر بودم بدیدمت که عدو تازیانه ات می زدبه بند ظلم و جفا بی بهانه ات می زد به سوی شام شما را پیاده می بردندبه روی خار مغیلان تو را می آزردند چگونه بشنوم آنچه گذشته است تو راکشیده ای تو هزاران هزار رنج و بلا شکسته بالی و رنگ کبود داری تونشان ز کوچه ی قوم یهود داری تو به روی نیزه سر من، شما اسیر به دامسر من و اُسرا شد نشان سنگ ز بام به نیزه راس شهیدان مقابلت دیدمسر شکسته ی با چوب محملت دیدم عدو، خیام حرم، غارت و چپاول هایتیم و بند غم و ریگ داغ، تاول ها به کودکان یتیم آن که مشت و سیلی زددوباره ضربه به پهلوی گشته نیلی زد  به همره تو علمدار لشکر آمده بود به روی نیزه علمدار، با سر آمده بود به روی نیزه نمودم تلاوت قرآنبه پای نیزه تو بودی اسیر و سرگردان ز روی نیزه بدیدم که کودکی جا ماندشبیه ریگ بیابان به زیر پاها ماند به حالتان عوض گریه، خنده سر دادندرقیه(س) را به خرابه سر پدر دادند به بزم شامِ شراب و جسارت دشمنعصای دشمن اسلام خورد بر لب من به هر کجا که یتیمی ز ناقه می افتاددوباره خورد کتک بی شمار از جلّاد به جای اشک دو چشم تو چشمه ی خون بودز غصه های جهان، غصه ی تو افزون بود گریستم ز روی نیزه من به همراهتگرفتم آتش از آن سوز غصه و آهت خوش آمدی به مزارم خدا نگهدارتاسیر بند ستم، من شدم بدهکارت تو را به فاطمه(س) و مرتضی(ع) و پیغمبر(ص)ببخش از سر لطف و کرم مرا خواهر خو فاین تذهبون...
ما را در سایت فاین تذهبون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ashkeshafagh4 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 4:10

خبرنامه